اشعار حکیم عمر خیام

اشعار حکیم عمر خیام جذاب و زیبا هستند. امروز رباعیات و اشعار دلنشین خیام نیشابوری را از لنزی منتشر کردیم. سایت لنزی مرجع بسیار مناسب اشعار خیام می باشد.

مخور غم جهان

بر خیر و مخور غم جهان گذران
خوش باشو دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

ماهتاب

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

خونخوار

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟

دژم

چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد

خود را به کم و بیش دژم نتوان کرد

کار من و تو چنان که رای من و توست

از موم بدست خویش هم نتوان کرد

چرخ فلک

چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت

چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

خوش باش

خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش

کوزه شراب

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

رفتگان

از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید باز
هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز 

بهشت

گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست

گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست

آمد شدن تو

یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

اشعار حکیم عمر خیام

بی خبران

ای بی خبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است

جوانی

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

گِل

دیدم به سر عمارتی مردی فرد
کو گِل بلگد می زد و خوارش می کرد
وان گِل با زبان حال با او می گفت
ساکن ، که چو من بسی لگد خواهی کرد

گور

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

یک نان

یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد

مامور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد

سبزه

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست


اشعار فروغ فرخزاد


جهان

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

عالم

چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست به هرچه هست نقصان و شکست

انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست

شیدا

امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

خودپرستی

عمرت تا کی به خودپرستی گذرد
یا در پی نیستی و هستی گذرد
می خور که چنین عمر که غم در پی اوست
آن به که بخواب یا به مستی گذرد

حکیم عمر خیام شاعر متولد ۲۸ اردیبهشت ماه ۴۲۷ هجری شمسی و متوفی در ۱۲ آذرماه ۵۱۰ هجری شمسی می باشد. غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری نام اصلی وی می باشد. رباعیات خیام دلیل اصلی مشهوریت وی می باشد. این آرامگاه در یک باغ قرار دارد. خیام یکی از بهترین شاعرای زمان خودش بود. چند نکته درباره خیام:

  • شعر های خیام به بیشتر زبان‌های زنده دنیا برگردانده شده‌است.
  • شهرتش در غرب به‌طور مشخص بیشتر مدیون ترجمه ادوارد فیتزجرالد به زبان انگلیسی می باشد.
  • خیام در حیره نیشابور زندگی می کرد.
  • حکیم عمر خیام علاوه بر شاعری، فیلسوف – ریاضی دان – ستاره شناس نیز بود. این ها یکی از موفقیت های دیگر خیام می باشند.
  • خیلی ها با اشعار وی خاطره دارند.
  • در جای جای کشور و گوشه کنار ها رباعیات خیام را هستند.
  • لقب وی نیز حکیم حجه الحق بوده است.
  • وی در دوره سلجوقیان می زیست.
  • نام دیوان اشعار حکیم عمر خیام نیز رباعیات خیام می باشد.
  • در سال ۱۳۲۱ خورشیدی محمدعلی فروغی و قاسم غنی کتاب رباعیات حکیم خیام نیشابوری را منتشر کردند.

اشعار حکیم عمر خیام را می توانید از لنزی بخوانید. نظرات و پشنهادات خود را درباره شعر های خیام بدهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *